آخرین مطالب

✿*◕*✿پیام آور لحظه های زلال ✿*◕*✿ ✿ویژه نامه مبعث رسول اکرم محمد مصطفی (ص)✿

✿*◕*✿پیام آور لحظه های زلال ✿*◕*✿ ✿ویژه نامه مبعث رسول اکرم محمد مصطفی (ص)✿
درود بر تو ای بزرگمرد تاریخ؛
ای آن که سیاهی زمان و زمینی که در آن می زیستی،
به قدر خردلی، دل دریایی ات را آلوده نساخت و تباهی و جهالت و نکبت عالم، 
جرئت نزدیکی به حریم قدس انسانیت و شرافت تو نیافت.
چهل سال، گوهر ناب وجود خویش را از دستبرد شیاطین حفظ کردی و با صیقل عشق و شیدایی حق، جلا بخشیدی تا نگینی شود بر خاتم زیبای رسالت حق؛ 
گوارا باد بر تو این جایگاه رفیع!
اکنون که آهسته و باوقار، ولی تسلیم خواست الهی، از غار حرا فرو می آیی، 
درود همه ذرات عالم را پذیرا باش و به آواز 
«السلام علیک یا رسول اللّه »
ما، گوش بسپار!
ـ عید مبعث، سالروز آغاز برترین و آخرین دین الهی، بر امت پیغمبر خاتم گرامی باد
دهلیزهای سیاه جهل،
از امشب در آفتاب عالم تاب محمدی، راهی به سپیده دمان باز خواهد کرد و خدیجه و علی و محمد، در اولین نماز جماعتِ دنیا، 
سر تعظیم به خدای کعبه فرود خواهند آورد، تا به یگانگی خالق عشق،
اقرار کنند. دیری نخواهد پایید که صفوف موحدان، حلقه های لبیک را به دور خانه دوست، بیارایند. بارِ امانتی که آسمان، توانِ کشیدن آن را نداشت، بر دوش نازنینِ احمد از صفین به اُحد و از تبوک به جمل و خیبر کشیده خواهد شد
آوای بخوان بخوانِ او می ریزد 
از غار، صدای گفت وگو می ریزد 
می گفت فرشته: اقرأ باسم ربک 
عشق است کز آسمان فرو می ریزد 


سلام بر مبعث، عید بزرگ نجات از حیرت و سرگردانی، عید ختم ناامیدی
عید تمایز عدل و ظلم، عید بیداری و تعهّد، عید هدایت!
سلام بر مبعث، بهاری‏ترین فصل گیتی!
سلام بر مبعث، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت!
سلام بر مبعث؛ نوید تزکیه انسان‏های شایسته از زشتی‏ها.
سلام بر مبعث؛ روزی که گل‏های ایمان در گلستان جان انسان شکوفا شد!
سلام بر مبعث، نوید وحدت حق‏طلبان جهان از خاستگاه وحی!
سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک!
سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزش‏ها در صحنه حیات بشر!
سلام بر مبعث، جشن بزرگ ستم‏دیدگان و بی‏یاوران!
سلام بر مبعث، جاری کننده چشمه ایمان و عدالت در کویر خشک زمین!
سلام بر مبعث، پایه‏گذار حکومت صالحان در عرصه خاک!


از مشرق کوه نور، مردی که سرشار 
از نور است پایین می آید؛ 
مرد عقیده و ایمان، با ره توشه ای از
«اقرأ باسم ربک الذی خلق». 
زمان را نگاه کن؛ به چشم روشنی زمین آمده است. 
یک خط نور، از غار شروع می شود تا پایین. 
کسی می آید که اگرچه تنها ولی همه
بهار، یک جا با اوهمراه است. 
نگاه سبز وحی، به اوست و استقبال پر از شعر
و شعور جهان نبوت، پیش روی او:
ای شاه سوار ملک هستی سلطان خرد به چیره دستی 
ای ختم پیمبران مرسل حلوای پسین و ملح اول سر
خیل تویی و جمله خیلند مقصود تویی همه طفیلند» 
محمد صلی الله علیه و آله می آید و قبیله های
فضایل، یک به یک، به تعظیم برمی خیزند.
جاهلیت، به دیار نیستی می کوچد.
این صدای گام های آغازین رسالت است؛
صدایی دل انگیز از غار حرا. 
گویا این غار، هم اکنون متولد شده است 
در دامن چهل سالگی الگوی جهانیان. 
این غار، خاک نعلین برترین آفریده را توتیای چشم خویش کرده
است و نخستین واژه های عرشی قرآن را در دل دارد. 
حرا، یعنی نجواهای شبانه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله . 
ببین چگونه آن نیایش ها، نتیجه داد. 
اینک، آخرین فرستاده می آید؛
با قرآنی که به روی گشود تا با آن، بشارت دهد و انذار کند.
رسالت عظیم او، با قرآنی عظیم آغاز می شود تا
مکارم اخلاقی را که عظیم است، به پایان برساند.
محمدکاظم بدرالدین

از حرا آیات رحمن و رحیم آمد پدید
با نخستین حرف،قرآن کریم آمد پدید
صوت"اقرا ء باسم ربک" می رسد بر گوش جان
یا که از غار "حرا"خلق عظیم آمد پدید
نغمه "یا ایها المدثر"از جبرئیل بین
یک جهان رحمت به ما از آن کلیم آمد پدید
بانگ توحید است از هرجا طنین افکن به گوش
فانی اصحاب شیطان رجیم آمد پدید
سید امی لقب بر دست قرآن می رسد
یا به گمراهان صراط مستقیم آمد پدید 
 بعثت پیامبر اكرم (ص) بر پیروان حضرتش تهنیت باد 

مبعث ، عید ختم ناامیدی 
مبعث، عید بزرگ نجات ازسرگردانی، 
عید ختم ناامیدی، عید تمایز عدل و ستم، 
عید بیداری و آگاهی، 
و عید تعهد وهدایت بزرگ الهی است. 
در این روز شریف بود که پیامبر رحمت 
پس از چهل سال عبادت وراز و نیاز به درگاه خداوند، 
شایسته ابلاغ رسالت شد 
و زمزم وحی،در عمق جانش به جوشش درآمد 
و آفاق را سیراب کرد. 
در این روز، پیامبر امین، با فرمان «اقرأ» بشر را
در آغوش پر مهر دیانت قرار داد 
و دامنه بعثتش، تا همیشه تاریخ گسترده شد 
و نام مبارکش، زینت‏بخش ملک و ملکوت گشت.
اینک پس از پانزده قرن، سخن و تعلیم آن یگانه هستی، 
هم‏چنان می‏درخشد، می‏تابد، می‏سازد و پرورش می‏دهد. 
از این رو، بعثت، نقطه عطفی
در زندگی سراسر عزت پیامبر امین بود
که آیات الهی را بر گوش جان انسان‏ها ترنم کرد
و جهل و جور، شرک و بت‏ پرستی را 
از صحنه زندگی دور ساخت.

و تو را برانگیختند تا انسان دوباره خلق شود و انسانیّت نفسی تازه کند.
تو را برانگیختند تا به نام مقدس «او» تندیس هزاران ساله
شرک را بشکنی و حقیقت توحید را برای دل های جهل زده جهان معنا کنی.
تو را برانگیختند در ادامه مسیر ابراهیم، در صراط
روشن هدایت و با کوله باری از حجم سنگین رسالت.
صدایت را می شنویم گرم و آسمانی، سرشار از عطر خوش وحی؛ 
از «حرا» که پایین می آیی، آسمان با همه عظمتش زیر پاهایت کوچک می شود.
پیراهنت عطر بال های جبرئیل را گرفته؛ نگاه کن! چشم هایت درخشان 
تر از همیشه حقانیت حقیقت را نمایان می کند.
انگار زمین جان می گیرد و مرز میان مُلک و ملکوت کوتاه می شود!
از «حرا» که پایین می آیی، صدای گام هایت نبض این عصر منجمد 
را به تپش در می آورد، لات و عزّی تاب هیبت ملکوتی ات را نمی آورند.
زمان در انتظار انقلابی عظیم است؛
انقلابی که پایه های زُمخت ستم را می ریزد و نوای دلنشین 
کرامت انسان را در گوش نسل های امروز و فردا فریاد می کند.
صدایت را می شنویم گرم و آسمانی، سرشار از عطر 
خوش وحی، در امتداد قرن های متمادی، سینه به سینه، نسل
به نسل، پیام آشنای حرا جانمان را جلا می دهد.
در سایه سار نام مبارکت ایستاده ایم و پرچم سبز توحیدی ات
را می بینم که پس از قرن ها در آسمان سینه هامان می درخشد. 
هنوز هم «حرا» بوی بال ملائک می دهد و کعبه آئینه خاطرات توست.
هنوز هم نقش روشن «لا اله الاّ اللّه» بر گنبد دل های بی شماری که توفتح کرده ای
همدوش حقیقت قدسی «محمّد رسول اللّه » می درخشد
و پیام مرد امین عرب را پس از قرن ها فاصله، اینچنین پاس می دارد.
عاطفه خرمی


ای خیالت بهشت راز آلود کاش جانم قَرینِ جانت بود 
چون تو در حُسنِ خلق لُطفِ نظر در جهان کس ندید و کس نشنود 
دور باد از حضور شیرینت گوش نامحرمان و چشم حسود 
صحن دل از تو گشته آبادان بامِ دل گشته از تو مِهر اندود! 
چشم امیدشان به رحمتِ توست هرچه، در هر کجا بُود، موجود 
شب معراج از تلألوی تو نور باران شد آسمان کبود 
از لبت مثل نور، مرغ دعا بال در باغ آسمان، بگشود 
از جمالِ خدای عزّ وَ جل شعله زد در دل آتشی بی دود 
پل زدی با کلام شیرینت در جهان بین ساجد و مسجود 
سروسان، چون دَر ایستی به نماز فارغ از خیال بود و بَود 
سایه سنگ و صخره، خار و درخت با تو در ذکر و در قیام و قعود 
کاش افتد به قَلبِ خَشِیَتِ ما نور پاک تو در رکوع و سجود 
کاش یک لحظه در نظر آیی وقت دیدار، لحظه موعود 
ای عزیزی که احمدت خواندند ای مقامت به نزد حق محمود 
در حریم خدا، تویی مَحرم ز آفرینش تو بوده‏ای مقصود 
یاورت می‏شود فرشته وحی دوست می‏داردت، خدای ودود 
صورتت مثل سیرتت، نیکو بعثتت، چون ولادتت مسعود 
آن درودی که از خداوند است بر تو باد آن درود، نامعدود 
ای عزیزی که دوست داشتنت هست ما را ز ژرفنای وجود 
لطف تو آفتاب هستی بخش شامل خلق، بی‏ثغور و حدود 
خواست هرکس تو را، بهشتی شد هر که در سایه تو بود آسود 
بر تو و آل تو که نیکانند ای محمّد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله درود باد، درود


«اقراء»
صدای کیست که می پیچد؟
صدای کیست که این گونه در پیراهن صخره ها می پیچد؟
صدای کیست که ستارگان را خیره کرده و ریسمانی
از نگاهشان را به سمت صدا کشانده است؟
«اقراء»
صدای کیست که این گونه محمد صلی الله علیه و آله را مات خود کرده است؟!
صدای کیست که این گونه محمد صلی الله علیه و آله را...
چرا محمد صلی الله علیه و آله ؟!
اقرا باسم ربک الذی خلق.
و صدا می پیچد، صدای سعادت انسان ها صدای برادری، صدای
برابری، صدای کمال... صدای عشق، گوش صخره ها تیز می شود.
دشت ها آغوش می شوند برای در بر کشیدن این صدا 
آه کوه ها شانه نحیفی برای این رسالتند. 
صخره ها گوش های شنیدن این صدا نیستند. جنگل ها
پاهای رفتن با این کوله بار نیستند.
جاده ها تحمل این راه دشوار را ندارند. 
پس کیست آن که جامع این همه باشد؟!
کدام دل؟ کدام دست؟ کدام پا؟ کدام؟
به پاهای این مرد نگاه کنید؛ استوار استوار است.
چنان با سینه گشاده ایستاده که به یاد «اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک» می افتی.
در توان هیچ آفریده ای نیست.
این سینه حامل کتابی است که صاحب کتاب گفته 
«لَوْ اَنْزَلْنا هَذَا الْقُرانَ عَلی جَبَل لَرَأیْتَهُ خاشِعا مَتَصَدِّعا مِنْ خَشْیَةِ اللّه».
آری! توان کوه ها، این برنامه را، این کلمات را نمی تواند
به دوش بکشد. این سختی از آن محمد صلی الله علیه و آله است. 
محمد صلی الله علیه و آله را برای این راه برگزیده اند. 
محمد سینه گشاده این کلمات است.
پاهای محمد است که استواری خداوندی را برای
این راه پرفراز و نشیب دارد.
«اقرا باسم ربک الذی خلق» کلمات، به سبکی نسیم، بر گوش های
محمد می نشیند و او سرشار از شوقی عظیم، گوش
جان می سپارد به کلمات دلنشین خدا.
و آرام تکرار می کند آن چه را که شنیده است.
تکرار می کند 23 سال عشق را.
تکرار می کند 23 سال برادری را، 23 سال سختی را، کار 
شکنی را، خون را شمشیر را.
تکرار می کند آن چه را که در گوشش طنین می اندازد. تکرار می کند...
و تکرار می کند «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک» را.
تکرار می شود آن چه را که محمد صلی الله علیه و آله
پایه ریزی کرده بود. تکرار می شود با 12 شانه تحمل،
12 پای پر صلابت و 12 سینه گشاده.
حالا می فهمیم چرا خدایش گفته:
«انا اعطیناک الکوثر»
علی سعادت شایسته

و آن شب تا سحر غار حرا خورشید باران بود
زمان،دل بی قرار لحظه تکوین قرآن بود
سکوت لحظه ها را می شکست از آه خود مردی
که در هر قطره اشک او غمی دیرین نمایان بود
امین مکه را می گویم آن نارفته مکتب را
یتیم خسته آری او که چندین سال چوپان بود
هُبَل آن سو میان کعبه در آشفته خوابی سرد 
و عزی غرق حیرت از خدا بودن پشیمان بود
حضور عرشیان را در حریم خود حرا حس کرد 
که «اقرأباسم ربک» یا محمد ذکر آنان بود
شاعر: محمود شریفی


بی تاب از حرارت تکلیم، 
از قله «نبوت» باز می گردد.
آنک ندای «اقرأ باسم ربک الذی خلق» در جانِ
روشن پیامبر صلی الله علیه و آله طنین انداخته است .
قرآن، بر قلب مبارک پیامبری نازل می شود
که امین وحی است و دلسوز مؤمنان...
مردی از نسل ابراهیم، به پیامبری مبعوث می شود
تا دیگر بار کعبه را از آلایش بت ها پاک سازد.
پیامبری می آید تا تجلی رحمتِ خداوند باشد.
پیامبری بی تاب از کوه فرود می آید
که جبرئیل را در افق روشن دیده است.
پیامبری که در رساندن پیام وحی به مردمان دریغ نمی ورزد.
آن گاه، محمّد رسول اللّهدر عرش طنین می اندازد:
یا محمّد!
خداوند چه قدر تو را دوست می داشت که افلاک را به خاطر تو آفرید.
ای که جان پاکت، زحمت درس و مشقنبرد بود 
و قلبت لوحِ محفوظ علم الهی.
آری! «هو الذی بعث فی الامیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته
و یزکیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین»
سلام بر تو ای پیامبر که بشر را از گمراهی آشکارش نجات دادی و در راه
هدایت خلق خدا، به جان کوشیدی و احکام شریعت خداوند را برقرار ساختی!
سلام بر تو که آیین یکتاپرستی را احیا کردی! 
و خدا را سپاس می گوییم که پیامبری چون تو را برای ما فرستاده است.
محمد سعید میرزایی
قال رسول ا لله محمد ابن عبد الله(صل الله علیه و اله ):
راس العقل بعد الایمان التودد الی الناس و اصطناع الخیر الی کل بر و فاجر 
اوج عقل بعد از دینداری دوستی با مردم و خوبی کردن به هر ادم نیک و بد است .
وسائل الشیعه ج16 ص 295 


مبعث فرخنده آخرین فرستاده خدا ، حبیب قلوب العالمین
طیب نفوس المومنین ، اشرف الانبیاء و المرسلین ،
فخر عالم امکان ، محمد مصطفی صلوات الله علیه 
واله بر مسلمانان سراسر گیتی مبارک باد



ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد 
دل رمیده ما انیس ومونس شد 
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت 
به غمزه مسئله آموز شد مدرس شد 
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا 
فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد


با بعثت آن نبی مرسل
بتخانه به کعبه شد مبدل
هر دم صلوات بر جمالش
بر احمد و بر علی و آلش
از بعثت او جهان جوان شد ، گیتى چو بهشت جاودان شد 
این عید به اهل دین مبارک ، بر جمله مسلمین مبارک.
بعثت
، امید انسان به فردایی روشن است.
بعثت
نشانه مهرورزی خدا با خاکیان و باران رحمت بی‌‌حد او بر زمینیان است.
بعثت پیامبر اکرم(ص)مبارک باد
خواند زبان دلم ثنای محمد(ص)
ماند خرد خیره در لقای محمد(ص)
دیده دل، جام جم به هیچ شمارد
سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص)
عید مبعث بر همگان مبارک


بعثت امید آفرین رسول اعظم
پیـامبـر اکــرم ، نبـی امجــد 
اشـرف الاوصیـاء , خـاتـم الانبیـاء 
حبیب اله العالمین، طیب قلوب المومنین
محمـد مصطفـی صلـوات الله علیه واـله
بــرجمیع مسلمـین جهــان مبـارک بـاد

وبلاگ سلام بهورز salambehvarz.rozblog.com 

لینک ارسال مطالب و دیگر فایلها به کانال رسمی سلام بهورزtelegram.me/jabervasileh 

به کانال رسمی سلام بهورز بپیوندیدtelegram.me/salambehvarz

مطالب مشابه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش