آخرین مطالب

ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام

ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام

امروز، دلم هوای مدینه را کرده است و بهانه ی «بقیع» را می گیرد. 
حسّی غریب، آتش به جانم افکنده و شعله شعله اندوه
از عمیقِ وجودم، زبانه می کشد.
آه، ای قدم های کوچک احساس و ارادت!
به یاری ام بشتابید و این روحِ تشنه و پریشان را، به آن دیار برسانید؛ 
به شهر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ؛
آن جا که از ذرّه ذرّه ی خاکش، بوی آسمان
ـ عطر قدم های اهل بیت علیهم السلام ـ به مشام می رسد. 
مرا به زادگاه «اندوه» ببرید.
می خواهم سر به روی شانه اش بگذارم 
و یک عمر غربت دیرینه ام را بگریم.
هنوز از کوچه کوچه ی مدینه، بوی «غریبی» می وزد
و هنوز در نگاه بارانی اش، خاطره هایِ دلنشینی موج می زند.


شهادت مظلومانه پنجمین پیشوای شیعیان جهان 
امام رئوف ، معدن دانایی و شکافنده ی دریای علوم اسلامی
پنجمین ناخدای کشتی ایمان و سفینه هدایت 
حضرت محمدبن علی ٬ امام باقر علیه السلام 
بر سوگواران حضرتش تسلیت باد




ای وارث لوح، وارث قلم، ای علم!
ای شکافنده علوم و فروزان تر از نجوم!
مساجد شیعیان امروز در غم فراقت کربلاست
و دل های پیروانت محرم محرم عزا.
چه کنیم با این همه غم، این همه عزا، این همه بغض؟
امروز، دیدگان عالمان علوم محمدی، محل تلاقی توفان های اشکند.
اشک ها گروه گروه، چون دسته های عزادار از دیدگان شیعیانت
به جنبش می آیند و مانند کبوتران بی آشیانه، سراغ حرم تو را می گیرند.
ای پنجمین راهنما، ای هما!
امروز از چشم مجلسیانت، دریا دریا اشک تلاطم می کند.
امروز مأذنه ها پر از بغض اند و هر چه اذان، اندوهگین.
نمازگزاران، هوای گریه در سر دارند.
امروز نمازگزاران، نماز باران می خوانند.
امروز نمازگزاران، سجده غم به جا می آورند.
امروز نمازگزاران به خاک می افتند تا از فقدان امامی،
شِکوه سر دهند که وارث علم نبی بود؛
امامی که وارث علم علی بود، امامی که از وحی می نوشت،
امامی که در واژه واژه، فرهنگ نبوت را گسترش می داد.
امامی که صد سینه آفتاب داشت و
برای هر نقطه ای سیاه، هزار سپیده جواب.
او شکافنده علوم بود.
ازاین روست که امروز «قال الباقر»، شکافنده ظلمات است.
ازاین روست که «قال الباقر»، سوزاننده شبهات است.
هر جا که پرتوی از «قال الباقر» باشد،
آنجا سیاهی ضلالت، توان مقاومت نخواهد داشت.
هر جا که زمزمه «قال الباقر» باشد؛
آنجا زمزم هدایت، همیشه جوشان خواهد بود.
قال الباقر هست؛ پس زمزم هست.
قال الباقر هست؛ پس کوثر هست.
قال الباقر هست؛ پس بهشت هست.
السلام علیک یا باقرالعلم بعد النبی!
قنبر علی تابش 


ای وارث لوح، وارث قلم، ای علم!
ای شکافنده علوم و فروزان تر از نجوم!
مساجد شیعیان امروز در غم فراقت کربلاست
و دل های پیروانت محرم محرم عزا.
چه کنیم با این همه غم، این همه عزا، این همه بغض؟
امروز، دیدگان عالمان علوم محمدی، محل تلاقی توفان های اشکند.
اشک ها گروه گروه، چون دسته های عزادار از دیدگان شیعیانت
به جنبش می آیند و مانند کبوتران بی آشیانه، سراغ حرم تو را می گیرند.
ای پنجمین راهنما، ای هما!
امروز از چشم مجلسیانت، دریا دریا اشک تلاطم می کند.
امروز مأذنه ها پر از بغض اند و هر چه اذان، اندوهگین.
نمازگزاران، هوای گریه در سر دارند.
امروز نمازگزاران، نماز باران می خوانند.
امروز نمازگزاران، سجده غم به جا می آورند.
امروز نمازگزاران به خاک می افتند تا از فقدان امامی،
شِکوه سر دهند که وارث علم نبی بود؛
امامی که وارث علم علی بود، امامی که از وحی می نوشت،
امامی که در واژه واژه، فرهنگ نبوت را گسترش می داد.
امامی که صد سینه آفتاب داشت و
برای هر نقطه ای سیاه، هزار سپیده جواب.
او شکافنده علوم بود.
ازاین روست که امروز «قال الباقر»، شکافنده ظلمات است.
ازاین روست که «قال الباقر»، سوزاننده شبهات است.
هر جا که پرتوی از «قال الباقر» باشد،
آنجا سیاهی ضلالت، توان مقاومت نخواهد داشت.
هر جا که زمزمه «قال الباقر» باشد؛
آنجا زمزم هدایت، همیشه جوشان خواهد بود.
قال الباقر هست؛ پس زمزم هست.
قال الباقر هست؛ پس کوثر هست.
قال الباقر هست؛ پس بهشت هست.
السلام علیک یا باقرالعلم بعد النبی!
قنبر علی تابش 


امشب هوای بقیع دارم؛ هوای غریبانه غربت؛
تا تصویر اندوهم را، در اشک ریزانِ ستاره ها نظاره کنم.
امشب دلم سرشار اندوه است؛ گویی شام غریبان است
و من، غریبانه در نگاهِ خیمه ها، آب می شوم.
مولاجان، ای معلم عطوفت، مهر، جهاد و شهادت وای شکافنده ی هسته ی علوم!
چقدر سخت است، یادآوری رنج هایت؛ 
از مدینه تا کربلا، از کربلا تا مدینه!
آه! از مردمانی که طاقتِ شکوهمندی ات را نداشتند
و به آفتاب جمالت، رشک می بردند.
اگر نبود وجودِ نازنین تو، ابرهای تیره ی انحراف، آسمان اسلام
را می پوشاندند و گلستان شریعت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم 
به کویری سترون مبدل می شد.
مولاجان! اگر نبود جویبار غایتت، جهل و خرافات
بر گستره ی سبز زمین ریشه می دوانید.
تو بودی، که چلچراغ تمدن اسلامی را، بر شاهراه حقیقت آویختی
و از سر ریز انوار الهیِ علومت، دل های مصفّا، به آفتاب رسیدند.
تو بودی، مولاجان! که آیینه ی تمام نمای شریعت شدی؛
تا پویندگان معرفت، نظاره گر قامت حقیقت باشند؛
حقیقتی که سرچشمه از کوثرعلوی گرفته و تا بی نهایت
تا آن سوی ابدیت، جاری است.
مولای من، ای باقر علوم آسمانی، ای حجت خداوند 
وای مظلوم ترین فریاد تاریخ!
کاش، شمعی بر مزار غربت و تنهایی تان می شدم؛ 
شامگاهانی که خورشید، از سر مزارتان می گذرد
و با شفق دیدگانش، به غبارروبی می پردازد.
چقدر غروب های بقیع دلگیر است! 
با آن غربت و تنهایی که از بیت الاحزان زهرایی ات می تراود.
مولاجان!
امشب دل شکسته ی ما را،به عنایتی بنواز ...

امروز، مدینه، دوباره سیاهپوش است و زانوی غم در بغل دارد 
و بغضی غریب، گلویش را می فشارد. 
امروز بقیع ـ غمگین تر از همیشه ـ، میزبان فرشتگان عزادار
است و کاینات، حسرتی جانگداز را ضجّه می زنند.
آه! ای شهر ماتم دیده! در ماتم کدام عزیز نشسته ای؟!
آیا این فرشتگان مقرّب، به پیشوازِ روح« وارثِ علم نبوی» آمداند؟
آه! مرا به خانه ی آن آفتاب ببرید؛ می خواهم غروب سرخش
را، عاشقانه ناله سر دهم و بر مزارش خون گریه کنم!
سلام، ای شکافنده ی بی بدیل دانش ها!
بعد از تو، چه کسی دست نوازش بر سَرِ «فقه و عرفان»
خواهد کشید و سرگردانیِ «علم» را به مقصد خواهد رساند؟!
با من بگو! ـ اقیانوس بی کرانِ معرفت و فضیلت ها ـ
که خیال هیچ ناخدایی، توان پیمودنِ عظمتش را ندارد.
بعد از تو چگونه عطش روحانیِ خود را فرو بنشاند؟!
اباجعفر! تو نگارنده ی توانایِ کتاب بزرگ دانشی؛
که در سطر سطرش، رازهای آفرینش نهفته است
و پس از تو، آفتاب هستی بخش شیعه، این واژه های
پر از راز را، به تفسیر خواهد نشست 
و تمام سؤال های مبهم عالم را به سر منزل جواب خواهد
رسانید؛ پس از تو، «او» میزبانِ سفره ی گسترده ی
دانشِ، بر تشنگان عرفان خواهد شد.


یا باقرَالعلوم و یا وارثَ الزَّبور
یا خامسَ الائمّةِ و یا مَهْجَهَ الصّدور
چون جدّ توست ساقی کوثر به روز حشر
ریزد به کام شیعه تو، شربت ظهور
امروز خورشیدی خاموش می شود که پرتو اندیشه اش
نور افشان عقل و علم بشریت است.
امروز لحظه ها حال و هوای دیگری دارند؛
ثانیه ها غمبارند؛ 
آسمان دلگیر و دل ها سوگوار، سوگوار امام، امام 
پنجمین، پنجمین نور حقیقت، حقیقت همیشه زنده تاریخ.
امام باقر(ع) نقطه ای درخشان در پیشانی تاریخ
و گوهری گرانبها بر دامان روزگار بود.
لقب «باقر» را پیامبر گرامی اسلام(ص) برای آن حضرت برگزیدند.
و باقر یعنی «شکافنده علوم»، و امام، چشمه جوشنده علم بود؟
به جاست امروز جرعه ای از جام کلام آن مظهر 
رحمت الهی را بنوشیم که فرمودند:
«هیچ کس نیست که ما را یاد کند یا نزد او از ما یاد شود 
و از چشمانش ـ هر چند اندک ـ اشک روان شود مگر آنکه خداوند برایش در
بهشت خانه ای بنا کند و آن اشک را حجابِ میان او و آتشِ دوزخ قرار دهد.»
در این روز دست به دعا بر می داریم واز خداوند می خواهیم 
ما را از پیروان راستین راه و اندیشه آن را مرد دین و اندیشه قرار دهد.


بسوزان مجمری از داغ دل ها.بسوزان زین مصیبت اختر چرخ!
غمی سنگین نشسته بر دل اشک
بسوزان هستی این اشک ها را!
غمی سنگین نشسته بر دل امروز؛ 
غمی همچون غروب ظهر عاشورا؛
مدینه!آی کانون غم خوبان!
بگو امروز هم تکرار روز دیگری از داغ فرزندان طاهاست؟!
بگو امروز هم باید بساید سر به خاک غم نشان، خورشید؟!
چرا واکرده چتر غم، نگاه آسمان اینک؟!
بگو آیا بقیع از میهمان دیگری باید کند امروز استقبال؟!
... چلچراغ وجودش که پرتو از انوار عاشورا گرفته بود، 
چنان تابناک بر افلاک و خاک می تابید که تیره روزان 
«اموی» را تاب تماشا نمانده بود و با رَشکی اهریمنی،
باقر علوم الهی را می نگریستند.
چنان ناشایسته رفتار می کردند که خورشید تابناک 
«مدینه» را به «شام» تیره روز خود فرا می خواندند؛ 
غافل از اینکه نور الهی را برای تبلور، حد و مرزی نیست.
گویی سفر شام، برای حضرت باقر علیه السلام عبادتی در
سیر الی الله و برای کج اندیشان اموی، تجربه ای برای کشف حقیقت بود؛ 
حقیقتی که در طول تاریخ، سعادت کشف و پیروی از آن را
هرگز نیافتند.حضرت باقر علیه السلام بود و انتشار معارف علوی؛ 
حضرت باقر علیه السلام بود و تابش روزافزون علوم.
حضرت باقر علیه السلام بود و جویندگان علم الهی 
که همچون پروانه، دور شمع وجودش می چرخیدند.
حضرت باقر علیه السلام بود و نشر آرمان های ولایت؛ 
آرمان هایی که هزاران پیامبر و نبی برای عظمت آن،
جان فشانی کرده بودند.
سموم خزان وزیدن گرفته بود و اهریمنان، با دست های آلوده
به فتنه و سینه های آغشته به کینه، کام ولایت را هدف گرفته بودند.
تنها دست آویز دستگاه اموی، شدت حسادت بود؛ 
حسادت به درخشندگی و تابندگی امامان معصوم و
فرزندان پاک رسالت؛ حسادت به صاحبان دانش و تقوا و بصیرت.
اینک، حضرت باقر علیه السلام بود و آستان غریبانه بقیع؛ آ
ستانی که آیینه غربت همیشگی امام مجتبی علیه السلام و 
سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه السلام بود،
آستانی که این بار، شاهد تربت عطرآگینی دیگر از سلاله پاکان 
بود، تربتی در کنار تربت غریبانه پدر، تربتی در کنار مزار
ناپیدای مادر، تربتی در نهایت غربت.
خورشید غروب کرده امامت، به بقیع نزدیک می شد 
و فوج ملائک سوگوار، به آسمان و زمین، رنگ اندوه بخشیده بودند. 
اینک، هنگام وداع عالم خاک با میهمان عظیم الشأن افلاک بود.
درود بر تو یا مولا، یا ابا جعفر، محمدبن علی علیه السلام :
درود بر تو و شهادتت که خود گواه عظمت توست.
مولا جان! 
یا امام باقر، دست ما و دامان کرامتت!
محتاجیم؛ محتاج شفاعت.
سید علی اصغر موسوی


كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم
هزار حیف كه از زهر كینه شد مسموم
سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله
وصّی پنجم تو كشته شد، ولی مظلوم
گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
گهی به خانه‌اش از كینه خصم برد هجوم
بسان مادر و آباء رنج دیده‌ی خویش
همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم
به غربت علی و خاندان او سوگند
امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم
هماره قصه مظلومی‌اش به خاك بقیع
بود ز غربت قبرش برای ما معلوم
ز دردهای نهانی كه بود در دل او
كسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم
حیات او همه با درد و رنج و غصه گذشت
كه بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم
نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش
نه قدرت است قلم را كه تا كند مرقوم
بگو به امت اسلام، این سخن (میثم)
به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم
غلامرضا سازگار

ای خدای باقر !علم نیست آنچه در نزد مردمان است.
علم آن است که مظهرش باقر العلوم است.
ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن!
شهادت حضرت امام محمد باقر( ع) تسلیت باد

اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع
پر مى‏ زند كبوتر دل، در هواى تو 
در را به روى امت اسلام بسته‏ اند
آن گمرهان كه بى خبرند از صفاى تو 
شهادت جانسوز پنجمین سکاندار کشتی هدایت تسلیت باد


زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب
همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب
امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون
مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب
شهادت جانگداز امام باقر علیه السلام تسلیت باد 


پنجمین حجّت و هفتم معصوم 
بابى اَنْتَ که گشتى مسموم
اى فداى حق و قربانى دین 
کرده یک عمر نگهبانى دین
سالروز شهادت جانسوز
امام محمد باقر(ع) تسلیت باد


ما در بهشت مرغ غزلخوان باقریم
در گوشه ای ز صحن شبستان باقریم
بوسه زنان پای غلامان باقریم
بیچاره ایم و دست به دامان باقریم
سالروز شهادت جانسوز نهال گلشن دین
نور دیده زهرا، سپهر دانش و بینش
امام محمد باقر(ع) تسلیت باد




یک جرعه معرفت از اقیانوس علم باقرالعلوم علیه السلام
قالَ الباقر علیه السلام :
مَنْ ثَبَتَ عَلى وِلایَتِنا فِى غِیْبَةِ قائِمِنا، اءعْطاهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ 
اَجْرَ اءلْفِ شَهیدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ.
ترجمه :
فرمود: كسى كه در زمان غیبت امام زمان (عجّل اللّه فرجه الشّریف ) بر ایمان و ولایت
ما اهل بیت عصمت و طهارت پا برجا و ثابت بماند، خداوند متعال پاداش و ثواب 
هزار شهید از شهداى جنگ بدر و حنین به او عطا مى فرماید.

إثبات الهداة : ج 3، ص 467.

مطالب مشابه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش